وصيتنامه ي شهيد رضا کعبه زاده


 






 
بسم الله الرحمن الرحيم
اذا جاء نصرالله و الفتح و رايت الناس يدخلون في دين الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا
در اين لحظه که قلم را به دست گرفته ام. نمي دانم چه بنويسم و در اين فکرم که رسالت سنگين ما را قلم مي تواند به جهانيان برساند يا نه؟به هرحال از همرزمانم شروع مي کنم و حماسه ي خونين شان را بازگو مي کنم. مي گويم که چگونه اين جانبازان با خون خود وضو ساختند و مي گويم که چگونه چون شهابي درخشان بر سينه ي ظلماني کفر تاختند.
خدايا تو خود شاهد باش که اين مجاهدان راه ابا عبدالله با چه قلب پاکي به ميدان رزم آمدند و چگونه جان به جانان سپردند و خدايا تو شاهد باش که اين رهروان خط سرخ تشيع چگونه در زير اين فشارهاي طاقت فرسا آخ هم نگفته و فقط تکيه کلام شان شکرالله بود؛ خدايا تو خود نيز شاهد باش که اين ايثارگران نه به خاطر اينکه بگويند فلاني جبهه رفته يا به خاطر فرار از درس و ... به جبهه نيامدند؛ چرا که با تحمل اين همه سختي و فشار عاشقانه به سوي ميدان رزم مي شتابند و وقتي موقع عبور از معبر مين مي رسد بر سر رفتن روي مين دعوا مي کنند. شايد شما دنياپرستان بدبخت بگوييد خوب تقصيرشان نيست ،آخوندها مغزشان را شستشو دادند و آنها بچه هاي تازه به دوران رسيده يي هستند که عشق ماجراجويي دارند. اما پروردگاري که شاهد جانبازي مخلصانه ي اين شهيدان به خون خفته در شب عمليات بود، در قيامت خود بر اعمال و حرف هاي ياوه ي اين دنياپرستان حکم مي کند، چرا که رسالتي را که شهيدان داشتند آنان دنبال نکردند و در خواب خرگوشي خود بيشتر فرو رفتند. شما را به خدا ديگر بس است!تا کي مي خواهيد از صبح که بلند مي شويد تا شب کلاه برسر هم بگذاريد و ظلم کنيد. پس کي مي خواهيد بفهميد که اين دنيا جاي ماندن و خوشگذراني نيست و بالاخره تمام مي شود و فاني خواهيد شد. آيا فکر اين را کرده ايد که فردا در مقابل خدا و رسولش علي (ع) و تمام شهداي غرق به خون اسلام سرافکنده و شرمساريد و آنجاست که به خود مي آييد، اما ديگر فايده ندارد. به عنوان يک بنده ي کوچک خداوند کلامي با ملت مسلمان و شهيد پرور ايران دارم و آن اينکه قدر امام را بدانيد و به منافقان کوردلي که در شهرها به هر وسيله يي ضربه مي زنند. آن چنان تو دهني بزنيد که ديگر صداي شان در نيايد. اما شما همرزمانم،کلامي نيز با شما دارم و آن اينکه اي رزم آوران، اسلحه ام را بر زمين مگذاريد. مبادا در جنگ با کفار و منافقين سستي کنيد تا فردا در مقابل خداوند و شهداي غرق به خون اسلام شرمنده نباشيد و اما تو اي رب العالمين، نمي دانم چگونه شکر تو را بجا آورم، چرا که به من توفيق رزمنده بودن در راهت را عطا فرمودي و ديگر اينکه مرا به فيض کامل رساندي و شهادت را نصيبم کردي. اميدوارم که از گناهانم در گذري، اي پروردگار عالم سخني نيز با شما و پدر و مادر عزيزم دارم. پدر و مادري که در راه رفاه فرزندشان سختي هاي زيادي متحمل شدند و زجر زيادي کشيدند. اميدوارم خداوند صبر بزرگ به شما عنايت فرمايد و به اينکه فرزندتان به فيض شهادت در راه خدا رسيده، افتخار کنيد و با صبر و مقاومت تان مشت محکمي بر دهان منافقان بکوبيد. من در آن جهان منتظر هستم تا در قيامت شهادت دهم که تو مادر عزيزم چقدر شب ها بر بالينم بيدار ماندي و تو پدرم چقدر خودت گرسنگي را تحمل کردي تا من سير باشم و چه سختي ها و بدبختي هايي که به خاطر مقام والاي پدر و مادر بودن تان کشيديد. در پايان از تمام دوستان و فاميل حلاليت مي طلبم. اميدوارم هرچه زودتر خداوند نصرت را بر تمام جهان بگستراند.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته.
منبع: هفت روز زندگي شماره(90)